ما روز اول عید خواستیم بریم دیدن این همسایه باهم رفت آمد داریم زیاد،بعد من زنگش زدم خواب بود چون تا صبح بیدار مونده بود بهش پیام دادم گفتم ما داریم میریم مسافرت و بعداً میام دیدنتون،تا دیشب که من دیدم یهو برگشت خونه عصری با عجله،ساعت نه و نیم شب زنگ زد به من گفت رویا جون پاشید بیاید اینجا کنار هفت سین چندتا عکس یادگاری بگیریم گفتم نه انگار مهمون دارید گفت نه بابا الان میرن بیاید،ما رفتیم بالا دیدیم دوتا خانواده نشستن من و همسرم شوک شدیم ،یکم نشستیم دیدیم اونا پاشدن خداحافظی کردن و رفتن،بعدم ما یکم نشستیم و خدافظی کردیم اومدیم تا اومدیم خونه دیدم ی ربع بعد زدن بیرون با همسرش،امروز همسرم میگه چون خواهر شوهرش اونجا بود و می‌خواسته بره جایی به ما گفته بیاید که اونا معذب بشن زودتر بلند شن،خانوم بدی نیستا ولی برام تعریف میکنه از بلاهایی که خواهر شوهرش سرش آورده و بهش حق میدم ولی اینکه مارو دعوت کرد اونارو فراری بده به همسرم برخورده
چه زرنگن مردم
تو این دوره و زمونه اسم این کارارو گذاشتن سیاست یا زرنگی
دراصل خدعه و نیرنگ و فریبه
اگ نهج البلاغه رو بخونین میبینین امام علی هر حقه و نیرنگی رو غیرمجاز دونسته و بهش گفتن تو هم ب معاویه نیرنگ بزن گفتن ن
اینو کلی گفتم اسی جان
ولی شوهرت حق داره ناراحت بشه و اینک با این همسایت زیاد صمیمی نشو اسرارتو نگو بهش
احتیاط کنی بهتره گلم
شوهرتون حق داره حس بدی داره
چه کثافتی هس
عجب فکری داره
والا منم بودم دیگه نمیرفتم حتما هم به روش می‌آوردم
من خودمم دشمنم رو فرش خونم نشسته باشه نمیتونم بهش بی احترامی کنم،واقعا موافقم ماها انقد راحت واسه خودمون توجیه تراشی میکنیم که تمام گناهارو عادی جلوه میدیم، مثلا همین سکوت کردن مقابل آزار اذیت یکی در حق دیگری به اسم من دخالت نمیکنم میشینیم سوختن اون آدم تماشا میکنیم و خیلی ام به شعور خودمون افتخار میکنیم،دوره زمونه بدی شده،نه من کلا خیلی با کسی صمیمی نمیشم ایشونم خودش وابسته من شده من از بعد ضربه های که خوردم الان دیگه خیلی وقته تنهایی با خودم درددل میکنم
عزیزم آدم از اینکه ازش سو استفاده بشه خیلی ناراحت میشه ولی خودتون میگید خواهرشوهرش خیلی اذیتش کرده و باهاش بدجنس بوده....حتما اگه رک می‌گفته دعوا به پا می‌شده....در هر صورت همسایه اتون نباید از شما استفاده میکرده و کارش درست نبوده که شما رو وارد اختلافات کرده
