خانوما تقریبا تمام شرایط زندگیم رو گفتم و بعضی هاتون میدونید
خلاصه ش اینه که من سالها پیش به اجبار پدرم با پسر عموم ازدواج کردم و زندگی بدی داشتم
اونقدر کتکم میزد و بد بود که طلاق گرفتم
بچه م یه دختره دوازده سیزده ساله ای هست که با خودم زندگی میکنه
و من بیشتر از ده ساله تنها زندگی میکنم
و حتی یکبار وارد زندگی هیچ زنی و مردی نشدم
و این باعث شده خیلی نیاز به حامی و همسر داشته باشم
کیس های خواستگار کم و بیش بودن اما هیچ کدوم صد در صد اوکی نبودن هیچ حتی بجای کارشون لنگ میزد مثلا من یه بچه دارم طرف سه تا بچه و بضاعت خیلی کم و ... و اینطور کیس ها
آقایی اومدن خواستگاریم که توسط معرف اومدن
۴۳ ساله وضع مالی خوب ( نمیگم عالی )
خوار و بار فروش هستن ماشین لوکس و خونه سه طبقه و خوب و بزرگ
و دو پسر ۱۴ و ۱۳ ساله
یک دانگ خونه هم به نامم میکنن و مهریه هم حرف میزنیم
ادامه پست بعد از قبل تایپ کردم