دو سال پیش عروسی مشهد دعوت شدیم کل خانواده شوهرم
نشستن برنامه ریختن پاشدن از شمال رفتن عروسی
دوتا جاریام خواهرشوهرم و خالها شوهرم پسردایی شوهرم و دختر خالش و بچهاش. نصف اتوبوس بودن
من ی روستا دیگه هستم بما نگفتن عروسی هس و میریم
رفتن و اومدن بعد من فهمیدم
صاحب مجلس هم ب شوهرم زنگ زده بود دعوت کرده بود ولی شوهرم یادش رفته بود
حالا از مشهد ریسه میشن همش خونه ما هستن
نهایت ی شام و نهار برن جایی دیگه اونم اگه دعوتشون کنن