ما چن ماهه عروسی کردیم تاحالا باهم مسافرت نرفتیم دوران نامزدی هم یبار منو با پدر و مادرش برده شمال الان عیدم همه خواهر و برادراش رفتن مسافرت مادرش زنگ زد به شوهرم رفتن شهرستانشون که یه ساعت فاصله داره ماهم بیرون بودیم شوهرم گفت بریم یه چایی بخوریم اونجا منم گفتم نه من نمیرم بریم یجا بگردیم بعد بهش برخورد شروع به دعوا کرد باهام تو چرا نمیری به پدرم فحش داد درحالی که همین دوروز پیش رفتیم شهرستان منم بهش گفتم بچه ننه ای اینم بگم شوهرم ۳۶ سالشه
اخرش منو گریوند اورد خونه بماند که توراه چقدر دعوا کردیم حالا هم رسیده خونه نشسته پای گوشیش و اینستاش
خودت چندسالته
سر نرفتن به پدرت فحش داد😐
حدس میزنم شما حدود 22 23 سالت باشه درسته؟
وویی
منم این مشکل و دارمممممم
انقد به خاطر اونا منو به گریه انداختهههه
حالا مثلا عاشق منههههه
من هیچ وقت بهشون به جای شما تو نگفتم ولی همشششش ازم در مورد رفتارم با خانواده اش ناراضیع
والا با اونا بهتر از همه حتی خانواده ام حرف میزنمممم
رفتارش چقدر بچگونست
اینکه انقدر مامانی بود چرا زن گرفت
دقیقن مث گذشته منی و شک نکن تا اخرم همینن حتی پارکم با خانواده میرن اینا😏اگ میخوای راحت و اروم زندگی کنی تنها راهش اینه ک قلقشو بدست بیاری خودتو نزدیک کن ب خانوادش وگرنه ی عمر فقط جنگه چیزیم درستشون نمیکنه البته امیدوارم ک برای شما درست بشه عزیزم😪
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
