2777
2789
عنوان

مادر شوهرم فوت کرده چطوری به همسرم بگم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 3684 بازدید | 91 پست
بگو سلام من لباس ندارم  بگه برای چی؟ بگو برای ختم مادرت  دیگه هم گفتی هم مشکلت حل شده ...

چقدر زشت که با هرچیزی‌ شوخی میکنید، دور از جون، عزیزِ خودتون فوت کرده باشه دوست دارید یکی اینجور شوخی کنه یا اینجوری اطلاع بده بهتون؟

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر      لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀     دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام                  سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

کرونا خیلی از خانواده هارو داغدار کرد

بله واقعا روزهای بدی بود ما تو یک هفته مادربزرگ، پدرم و دوتا از عمه هام و از دست دادیم 

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر      لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀     دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام                  سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫

سلام تسلیت میگم.

باتوجه به اخلاق همسرت تصمیم بگیر.

ببین منو دخترم تو خونه تنها بودیم و همسرم و مادر و خواهراش تو بیمارستان بودن نگو پدرهمسرم فوت شده اما بمن میگفتن که تو اتاق عمله.

من خیلی حالم بد بود چون کاملا روح پدرهمسرم رو حس میکردم تو خونمون و دخترمم دید ایشونو و باهاش حرف میزد. خیلی حالم بد بود چون از طرفی میفهمیدم که فوت شده از طرفی میگفتن نه اتاق عمله و من دچار یه حس خیلی بدی بودم و یهو متوجه شدم که دارم سکته میکنم از فشار عصبی و نصف صورت و بدنم  بی حس شده بود.سینه م آتیش گرفته بود  رفتم جلوی کولر خنک بشم اما نمیشد بزور تونستم زنگ بزنم همسایه بیاد پیشم اومد برام آبقند درست کرد وکنارم بود.و از فرداش به مدت چندین ماه دست و پای چپم بی حس بود و ورم معده عصبی داشتم و کلی مشکلات سلامتی دیگه.

بنظرم کم کم بگو.

سلام حضرت زندگی ، امام زمانم  وقتی در پناه توام ، نمی ترسم . وقتی به یاد توام ، دلتنگ نمی شوم . وقتی نام تو را می برم ، بی شکیب نمی گردم ...تو تمام آرامش منی ، آفتاب منی ، بهار و گل و نسیم و بوستان منی ، تو ملجا و جان پناه منی .. اصلا ... معنای زنده بودنِ من با تو بودن است ..شکر خدا که تو را دارم ...
سلام تسلیت میگم. باتوجه به اخلاق همسرت تصمیم بگیر. ببین منو دخترم تو خونه تنها بودیم و همسرم و ماد ...

نزدیک تهران شدیم زمینه سازی میکنم الان یکم زودت میترسم خدایی نکرده اتفاقی بیفته نتونه رانندگی کنه پسرم یک سال و نیمه هست خودم رانندگی کنم سخت میشه

انسانم آرزوست....
نزدیک تهران شدیم زمینه سازی میکنم الان یکم زودت میترسم خدایی نکرده اتفاقی بیفته نتونه رانندگی کنه پس ...

خیلی سخته ادم با مرگ مادر یتیم میشه.

بهش کمک کن تا بتونه این دوره رو بگذرونه.کلا ۴۰ روز فقط سخته.بعرش آدم آروم میشه

سلام حضرت زندگی ، امام زمانم  وقتی در پناه توام ، نمی ترسم . وقتی به یاد توام ، دلتنگ نمی شوم . وقتی نام تو را می برم ، بی شکیب نمی گردم ...تو تمام آرامش منی ، آفتاب منی ، بهار و گل و نسیم و بوستان منی ، تو ملجا و جان پناه منی .. اصلا ... معنای زنده بودنِ من با تو بودن است ..شکر خدا که تو را دارم ...
کاملا میدونم و درک میکنم چی میگی  از خانواده ماهم متاسفانه چند نفر از دست دادیم

خدابیامرزشون عزیزم

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر      لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀     دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام                  سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫
الان تو چکاره شدی امضات و ازدواج کردی؟خوشبختی؟

بله من ازدواج کردم با پسر دایی مادر دوستم که منو بهشون معرفی کرد کلا وصل به همیم 

خوشبختی اگر در پول و سرمایه زندگی لاکچری هست که از اول داشتم ولی عذاب وجدان نابودم کرده 

امسال تبریک عیدمو جواب داد 

وقتی همسرم روبروم نشسته و در مورد مسائل مهم زندگی باهام صحبت می‌کنه در سکوت کامل عمیقأ خیره به چهرش میشم و توی قلبم  اونو تحسین میکنم که چطور با وجود اینکه صورتشو با پودر لباسشویی و مایع ظرفشویی می‌شوره پوستش اینقدر صاف و شفاف و یک دسته واقعاً چرا ؟؟؟👿
بیا بتعریف اخرش چطوری بهش گفتین و چیشد بیا بگو تگم کن

توی راه کلی اشک ریختم و اونم انگار متوجه شد قراره اتفاقی بیفته و اوضاع خوب نیست نزدیم تهران که شدیم بهش گفتم بزن بغل یچیزی بهت بگم خودش گفت مامانم چیزیش شده بغلش کردم گریه کردیم و گفتم مامان فوت شده پیاده شد یکم کنار ماشین رو زمین نشست گریه کرد فریاد زیاد وقتی آروم شد رفتیم خونه وسایل سفر رو گذاشتیم خونه و لباس عوض کردیم رفتیم خونه مادرشوهرم کل فامیل اونجا بودن دیگه دلداریش دادن 

انسانم آرزوست....

دلم برای مادرشوهرم کبابه😔😭😭 آخه سنی نداشت همش ۱۷ سال ازم بزرگ تر بود مثل خواهر بود برام

زود ازدواج کرد سر زایمان آخرش مشکل قلبی پیدا کرد و چند ماه پیش عمل داشت نمیدونم چرا یکدفعه ایست قلبی کرد

من یه برادر شوهر و یه خواهر شوهر مجرد دارم خدا بهشون صبر بده خیلی بی تابن دلم براشون میسوزه آرزوی عروسی شون رو داشت خداروشکر که عروسی ما و یه خواهر شوهر دیگه ام رو دید نوه هاش رو دید😭😭😭

انسانم آرزوست....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز