همه دارن خوشبخت زندگی میکنن
چوبش و آسیبش و من خوردم
حالم از این زندگی داره بهم میخوره
این چه زندگی که من دارم
من دیگه آدم قبلی نمیشم
هیج کس به دلم نمیشینه
هرچی فکر میکنم بهش میبینم نه خوشم نمیاد ازش اونقدر
اون وقت اونی که دوست داشتم ازدواج کرده ، خداروشکر خیلی هم خوشبخته
من چیکار کنم ، فراموش نمیتونمش کنم
به قرآن قسم کاری به زندگیش ندارم ، چون از این کار متنفرم
خودم و میزارم جای خانمش ، اون چه گناهی کرده آخه
البته اون طرفم اصلا اشتباهی نکرده ، اصلا از علاقه من خبر نداشته
دست خودم نیس ، حسرت زندگیش و میخورم ، نه اینکه براشون آرزوی بدبختی کنم ، نه اتفاقا میگم خداروشکر هزاران مرتبه شکر خوشبخته
اما من بدجور دلم شکست
بدجور
خواستگارمم خیلی خوبه ها ، ولی به دلم نمیشینه اصلن
دیونه شدم
مطمئنم هیچ کس به دل من نمیشینه ، آخر سر اگه ازدواج کنم همسرم و عاشقانه دوسش ندارم
هر روز گریه
چند ماه شده ،هر روز گریه میکنم
خدایا میشه من بمیرم ، دیگه طاقت ندارم