شوهرم شهر دیگس یک هفتس آفه ولی نیومد بخاطر روزه ش حالا ما امروز قرار گذاشته بودیم بیاد شهرما چون فامیلم دعوت کرده بود افطاری افطاری قبلی هم نبود مادر شوهرم گییییر که نباید بری چقدر به خرف خانومتی حرف حرف اونه یعنی چی و گناهه تو بری اونجا ک روزه تو بخوری منم داشتم سکته میکزدم عملا از شوهرم دو هفته دور بودم اینم نمیداشت میگفت فردا باید بیای باهم بریم حالا میخواست اسنپ بگیره ها ولی میخواست پسرشم همراهش باشه من ازونور داشتم سکته میکردم از ناراحتی شوهرم به مادرش گفته اونم گفته یعنی چی با گریه زاری حرفشو پیش میبره به حرفش گوش نده اینقدر و نباید بری هیچی به شوهرم گفتم نیای دیگه نمیخوام ببینمت
من همونیم ک میگن تاپیکات خیلی سمن ولی متاسفانه همشون واگعین هیچکدوم کیک نیستن:/
وطنم ای شکوه پابرجا،عشقم مولایم صاحب الزمان خدایا شکرت به خاطر وجود پسرهای عزیزتر از جانم بارالها هزاران بار شکرت .خدایم عزیزانم را عاقبت به خیر کن به حق بزرگیت .راه راست رو همیشه بهشون نشون بده و آنها را آنی به خودشان واگذار نکن الهی.......الهی پدرو مادرم و عزیزان رو هرجا و هر لحظه به خودت سپردم .خدایا تو که میدانی تو آرامش قلب منیییییییییی مهربان خدایم دوستت دارم....
وقتی برین سر خونه زندگیتون انقد شوهرت رو ببینی ک خسته شی
(متاسفانه) امروزه در حوزه علمیه، دروس اخلاقیِ عملی و سیروسلوک الی الله و عرفانِ شهودی،بطورکلی ترک شده است. (درحالیکه) آنچه (در حوزه) باید مهم باشد تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودی است که ماراآشنابحقیقت اسلام میکندوانسانیت رابمامینمایاند.دورانی ک حقیر،نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بودوبس،اوهم وقتی به نماز می آمدعبا برسرمیکشیدوازعارف بودن اوکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدامیدانددرمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و باچه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعدانقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی ومعارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک رانوشتم(باموضوع عرفان وسیروسلوک). روزی ازحوزه آمدندوگفتندشما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتروعمیقتر،تابرای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابهاتااندازه ای مفیداست ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه هارا زنده میکندوروح اسلام رازنده مینمایدتدریس حکمتِ عملی وتربیت طلاب به عرفان شهودی است ک بنیاداولیه نفوس راتغییر میدهد وآنان رابه طهارت واقعی وحقیقی میکشاندواگرحوزه اینطورشود حاکمانی تربیت میشوندکه مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریینِ امیرالمومنین علیهم السلام میشوندوقادرندباطهارت ونفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشورودنیا بگذارندوبه اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود!امااین جواب کامل نیس زیراهمانطورکه فقه و اصول و عربی مرزدارد،عرفانِ عملی واخلاقِ شهودی هم مرزداردوبایددنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه راازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارندتهی وخالی نگذاشت.باذکراین مطالب علت اختفای علامه طباطباییهاووگلپایگانیهامشهودمیشودحتی بعدِانقلاب...(بخشی از کتاب روح مجرد اثرعلامه طهرانی رحمه الله)
چون در جریان تاپیک های قبلیت هستم این زندگی با طرز فکری که داری برات زندگی نمیشه چون زوم کردی رو مادرشوهر و خانواده شوهر جدی اگر میخوای زندگی کنی یه سر برین مشاوره