تنها دلخوشی من خرید چهار تا تیکه لباسه
که شاید یکی پاشه بیاد خونمون یه چیزی خوبی بپوشم
وضع مالیمون هم بد نیست دستمون به دهنمون میرسه ولی امان از خساست
با هزار بدبختی پول ازشون گرفتم
ولی مامانم نزاشت لباس بخرم چند بار رفتیم بازار به دروغ گفت عجله نکن دوباره برمیگردیم ولی دیگه نخریدیم
مامانم هم هر وقت میریم بازار بدو بدو میافته جلو اصلا نمی رسم چیزی ببینم فقط باید دنبالش بدوم
خلاصه که خیلی ناراحتم
کلا سالی یه بار می خوام خرید کنم اونم اینجوری
بحث الان هم نیست همیشه اینجوریه