ببخشید یکم طولانیه اینجا تنها جاییه راحت میتونم حرف دلمو بزنم و چون منو نمیشناسید خجالت نمیکشم با مادرم راحت نیستم ک بهش بگم و خودمو خالی کنم، همشم یدفعه تایپ کردم ک هی مثل تاپیکای دیگه نگین خب بقیش...😄
همسرم چند روزه برای کاری رفتن شهر دیگه، منم خونه مادرم بودم، هفته پیش یه آنفولانزای سختی گرفتم دوبار دکتر رفتم تا بهتر شدم، ولی هنوز سرفه هام قطع نشده، دیشب خیلی سرفه میزدم انقد ک دیگه مادرم گفت پاشو بریم دکتر اینجوری تا صبح نمیخوابی، چون شب بود جای دور نرفتیم یه پزشک عمومی نزدیک خونه مادرم هست ک واقعا کار طبابتش خوبه.سنشم زیاده، با مادرم رفتیم، مادرمم باهام اومد تو اتاق، اول فشارمو گرفت و گلومو معاینه کرد بعد گفت برو رو تخت دراز بکش، رفتم دراز کشیدم گفت جلو مانتوتو باز کن، تعجب کردم چون هیچ پزشکی تا حالا برا معاینه قلب اینجوری نگفته حتی معمولا برا خانما گوشی رو از پشت میذارن که معذب نشه نه جلو. تخت هم پرده داشت مادرم چیزی نمیدید. دکمه مانتومو ک باز کردم بعدش خودش لباسمو یکم زد بالا دستشو با گوشی برد زیر لباسم، فک کردم میخواد گوشی رو بذاره ولی بجای گوشی دستشو گذاشت رو قلبم. گفت گوشیم خرابه. همون لحظه ک دیدم انقد راحت داره بدنمو لمس میکنه استرس و تپش قلب گرفتم. گفت چرا تپش قلب داری، حالا تپش قلبمو بهانه کرده بود باز یکم دیگه طولش داد و با دستش همش لمس میکرد، حتی دستکش هم نداشت، انقد شوکه بودم هیچی نتونستم بگم، از یه طرفم استرس داشتم مادرم متوجه بشه از مادرم خجالت میکشیدم. باز به خودم گفتم حتما راست گفته گوشیش خراب بوده خواسته با دستش ضربان قلبو احساس کنه ولی گفتم خب اگه اینطور بود همون نبض دستمو میگرفت چرا باید بدنمو لمس کنه، چرا اصلا گوشی رو با خودش اورد ک به بهانه اون دستشو ببره زیر لباسم ک من فک کنم میخواد گوشی رو بذاره. تو ذهنم همش سعی میکردم منفی بافی نکنم گفتم بابا این جای پدربزرگمه حتما منظوری نداشته و براشون عادیه و...
ولی همش حس بدی داشتم، دیشب به دوستم پیام دادم جریانو واسش گفتم، دوستمم قبلا پیش این دکتر رفته بود، یبار چند سال پیش دوستم سوزش ادرار داشت وضع مالی شونم زیاد خوب نیست منم بهش گفتم بیا خودم میبرمت دکتر اونموقع مجرد بودم بردمش پیش همین دکتره ک نزدیک خونه مون بود اونم براش آزمایش و سونو نوشت، منم هزینه هاشو براش حساب کردم. گفت دفعه بعد ک خواستم برم جواب آزمایش و سونو رو بهش نشون بدم تنها بودم گفته برو تخت معاینه کنم گفت منم نمیدونستم منظورش از معاینه چیه رفتم، بعدش اومده خودش شلوارمو کشیده پایین معاینه کرده، گفت از خجالت مردم، ولی دوستم به من چیزی نگفته بود اونموقع، گفت فکر کردم توم حالت بد میشه عذاب وجدان میگیری چون خودت منو بردی پیش این دکتره.
با این حرف دوستم از دیشب بهم ریختم چون تا اونموقع فک میکردم بی منظور معاینه کرده ولی حالا مطمئنم واسه لذت خودش بوده و عمدا به دروغ کفته گوشی خرابه حالم بده، من شوهرمو خیلی دوست دارم حس میکنم بهش خیانت کردم. امروز همسرم برگشته ولی من بخاطر همین حال روحیم نرفتم خونه مون گفتم سرفه دارم یکم دیگه میمونم پیش مامانم بهتر بشم میام. نمیدونم چکار کنم با این حس بد، من ک دیگه هیچوقت اونجا نمیرم ولی مطمئنم اون دکتر بی شرف با دخترای دیگه هم این کارو میکنه. دوستان لطفا به هیچ پزشکی توهین نکنید من صدبار تا حالا دکتر رفتم این اولین باره که این اتفاق واسم افتاده. میدونید بیشتر تعجبم از اینه که دکتره بالای ۶٠سالش بود من همیشه میدیذم دکتر جوان نیست راحت تر بودم اما الان برعکس، انگار اونایی ک سنشون بیشتره از جوان ها بدترن.
اگه بخوایم گزارش بدیم به جایی هم مدرک نداریم😢
از دیشب حالم بده، من کلا یه اخلاق بدی دارم خیلی خودخوری میکنم، همیشه هر اشتباهی کنم تا مدت ها خودمو سرزنش میکنم، اعصابمم روی معده و اشتهام تاثیر میذاره الان معده دردم گرفتم.😢 من خودمو مقصر میدونم چون سکوت کردم نباید اصلا اجازه میدادم لباسمو بزنه بالا یا دست به بدنم بزنه ولی واقعا یهویی بود منم شوکه شدم، از مادرمم خجالت کشیدم بعدش ک این اتفاق افتاد اعتراضی نکردم. الان خیلی حس بدی دارم، احساس میکنم به شوهرم خیانت کردم واقعا انگار بهم تجاوز شده انقد ک حس بدی دارم. همش میگم اگه همسرم میفهمید این اتفاق افتاده و من سکوت کردم چه حالی میشد. یه چیزی بگید چیکار کنم آروم شم، اینجا تنها جایبه که میتونم حرف دلمو بزنم😭