دوم اینکه بشین باهاش حرف بزن بگو من دوستت دارم نمیخام تو خونه اختلاف داشته باشیم هر چقدر بی احترامی کنی به خانوادم از چشمم میوفتی مطمعن باش اینکارارو میکنی دوس داشتنم کم میشه بگو من دیگه خانوادمو دعوت نمیکنم که بیان تو هم به خانوات بگو نیان اذیتم نکنن تا دوتایی یه مدت زندگی خوبی داشته باشیم اینکه من با هیشکی رفت و امد نکنم و تو هر لحظه ور دل خانوادت باشی نمیشه من غصه میخورم
حق داری ولی عزیزم یا باید جدا شی یا تلاشتو بکنی تا وضع بهتر شه.
زندگی مشترکه دیکتاتوی نیست
با خانوادت رفت و امد کن و کار خودتو بکن.
اگر خونه ی مادرش بی احترامی میبینی دیگت پاتوووپ نذار
در حد همون سلام اونم چون توی یه ساختمونید
پولم بگیر برای خودت قشنگ خرح کن و جمعم بکن
بگووووو اسیری نیومدم که خرج نکن مسافرت نرو غلام حلقه به گوشت نیستم که خونه ی بابام من اینجوری نبودم الانم نمیتونم.
برای خودت مرز بذار
بهش نده🙄
به هیچ وج ارزش خودت رو نیار پایین و به مادرشوهرت نگو چیزی چون عادت میکنن به تحقیر کردنت
به شوهرتم بگو من تا حدی کوتاه میام وساکت میشینم اما دیگه صبرم تموم شه میزارم میرم بترسونش
بعد محبتت رو زیاد کن بهش نمیگما به دست و پاش بپیچی و هی ببوسی نه اینجوری کنه میشه ادم یکمم دلزده میشه شوهرت ، حونه رو مرتب کن و به خودت برس و غذایی ک دوس داره رو بپز و براش هدیه بگیر و اومد براش چایی بیار و بدرقه اش کن و یکاری کن نبودت اونو اذیت کنه
با سیاست برو جلو
قهر طولانی مدت و درنهایت طلاق
تا کی باید با این ادم زندگیت رو جهنمی کنی؟
لازمم نیس ب دست و پای مادرش بیوفتی ک اتو بگیره و همیشه از این روش استفادع کنه
عزت نفس داشته باش
اگه از اول اینجوری نبوده پس به احتمال زیاد بازم خوب میشه شما یه مدت صبر کن وخیلی نقطه ضعف نشون نده،
