اگه شما جای من. بودین با ی خانم پیرزن همسایه که ۲۴ ساعته عین نگهبان دم در ایستاده و داره تجسس میکنه و بعدم میاد بهم میگه رفتی خونه ی مادرت نبودی شوهرت اومد خونه تیپ زد دوباره رفت ساعت فلان برگشت با گوشی حرف میزد میخندید اینجوری میگفت معلوم نبود با کی حرف میزنه میگه حتی اومده از این چشمی درب ها. گذوشته صندلی میزاره میشینه فقط همسایه ها رو رصد میکنه شده رصد خونه ی مراغه خونش و از تمام همسایه ها خبرداره اینکه چ ساعتی میرن و چ ساعتی میان با کی میرن چی دستشونه وقتی میان واقعا خستم کرده امروز دیدمش وقتی شوهرم منتظر من بود که بریم بیرون دیدم با سر برهنه و لباسای بد وایساده و شوهرمو نگاه میکنه من تا رفتم درو بست رفت به نظرتون با این ادم چیکار باید کرد
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
الان که پیره داره میمیره این عادت مزخرف رو همچنان داره
کاری از دست شما برنمیاد والا
کاشفان کوچه های بن بستیم ،، حرف های خسته ای داریم،،این بارپیامبری بفرست که تنها گوش کند. ....... آهای خانومی که میخونی این متن رو ، تو مجبور نیستی ناراحتیت رو سر آدمای سایت خالی کنی ، سعی کن حس خوب منتقل کنی و تو سایت جای تخلیه عصبانیت نیست 🤝