دو سه روز دیگه وقت زایمانم یعنی دارم میمیرم و میترکم کمردرد پا درد همه چی قاطی
مثل دفعه پیش مادرشوهرم درست وقت اذان زنگ زد با حالت بدهکاری کجایی گفتم خونه گفت میام افطار اونجا
شوهرم خونه نبود منم گفتم خودمم چن ساعت بعد غذا میخورم عجله ای پاشدم سفره افطار واسش انداختم
چرا نمیفهمه الان باید کمکم باشه نه اوار بشه رو سرم دست به هیچی نمیزنه هیچی