خسته شدم از زندگی از کار خونه برا عید بالکن و اتاق ها رو تمیز کردم باز بساط قلیون ذغال پخش کرده تو بالکن وسایل هاش تو اتاق هرچی تمیز میکنم انگار نه انگار مثلا ببخشید دسشویی میشورم او تا میره کثیفه هر روز باید دسشویی بشورم 2 نفر آدمیم امروز از صبح منو برده خونه مادرش داد و بیداد ک بیا ماشین بشور کمکم پا درد دارم خیلی پام درده تاظهر گرفتار شستن ماشینش حالا فرشامون دادیم قالی شویی بعد رفته دوستاش دعوت کرده برا فردا میگم مرد حسابی مافرش نداریم ما شنبه یکشنبه میخواییم بریم سفر هیچی جمع نکردم