نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سلام نه برنگشتم اقاحتی اومد خونه پدرم وبامنو خانوادم درگیری کرد شیشه آیینه خونه پدرمو شکست درگیرشکای ...
پس بگو روانی شده ، چی بگم خواهرایشاالله که هرچه به خیرو صلاحت همون بشه و عاقبت بخیربشی
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند
اره خیلی پروعه حتی بعد درگیری اونا رفتن مارو شکایت کردن همه چیو برعکس گفتن واقعا خنده داره ...
دیگه فهمیده از دستت داده زورش گرفته بوده اینحوری کتک کاری راه انداخته ، روخودتم دست بلند کرد؟ میرفتی شکایتش رو میکردی
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند
دیگه فهمیده از دستت داده زورش گرفته بوده اینحوری کتک کاری راه انداخته ، روخودتم دست بلند کرد؟ میرفتی ...
ناع نزد ولی لیوان چایی قندون سمت خودم خانوادم پرت کرد رفت چوب اورد بزنممون گرفتنش اره ما زنگ زدیم پلیس صورت جلسه کرد ماهم شکایت کردیم مهریمم گذاشتم اجرا برا نفقه همه چی درخواست دادم فقط مونده درخواست طلاق
ناع نزد ولی لیوان چایی قندون سمت خودم خانوادم پرت کرد رفت چوب اورد بزنممون گرفتنش اره ما زنگ زدیم پل ...
وای بیشعور ، باخودتم توخونه تنها میشدین اینجوری رفتارمیکرد؟؟
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند
اره دیگه توشکایتامم گفتم جلو جمع اینکارو کرد وای به حال وقتی ک من تنهام
متاسفم عزیزم
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند
هی چکار میشه کرد بقران زندگی همه خانوادمو درگیر کرده خودم هرچقدر سعی میکنم قوی باشم جلو بقیه اخرشبا ...
بمیرم الهی توکلت به خداباشه تموم میشه این سختی ها بزاذنجات پیداکنی خدابزرگه بلاخره
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند