کُجایی اِی که عُمری در هوایت نشستم ،زیر باران ها کجایی
اگر مجنون اگر لیلا ؛ غَریبم ، در بیابان ها ؛ کجایی
کجای این شب تاریک ، به روی ماه ؛ دَر بستی
نَه میگویی نَه میدانم ، کجا ماندم ؛ کجا هستی
مَن آتش بودم ؛ امّا تو ، به خاکستر نشستی
اگر شب هست و فردا نیست
اگر راهی به رویا نیست
چه آهو ها که در ، چَشمان لیلا نیست
اگر ، گم کرده ام خود را ؛ مرا در گریه پیدا کن
اگر از شِکوِه لب بستم
سکوتم را ، تماشا ؛ کن ...
............
....