داشتم در خونمونو باز میکردم..ثابتم ایستاده بودم بعد حس کردم یچی خورد بپام و بعدشم حس خیس شدن پامو داشتم
حالا همش این تو ذهنمه ک نکنه سوزن ایدزی بوده و با پای بابام ک پشت سرم منتظر من بوده پرت شده باشه سمتم
من الان دو ساعته دارم فک میکمم خدااااااااا
واقعا دلم میخواو زندگیم تموم شه🙂💔