دوباره منفی دوباره اشک و گریه و ناامیدی... خدایا یه بچه به من میدادی کجای این دنیات تنگ میشد؟ اگه حکمتی داره بهم نشون بده من نمیفهممت... خستم و داغون...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منم مثل شما بودم..ذخیره ام کم شده بود...دیگه اهدایی گرفتم..اولش سختم بود..ولی دکتر خیلی راحت گفت تخم ...
خب من نمیتونم.... سخته قبول کنم تخمک یکی دیگه باشه و شوهرم و هیچیش از من نباشه... هرکسی یه توانی توی تحمل اینچیزا داره من توانشو ندارم... خدا بچه تو واست حفظ کنه ان شاءالله و یه بچه دیگه طبیعی بهت بده گلم
شوهرت تمایلی نداره؟ چرا همکاری نمیکنه؟ اگه بیخیاله تو هم بیخیال باش
میگه بچه مسئولیت داره... دلش میخواد همش دور بچه ها مردمه ولی ههم پولشو نداره که بگه بچه میخوام هم مسئولیت پذیرنیست زیاد... تا الانم همه خرج دوا دکتر رو خودم دادم
من دومین. مشکل اینکه که دیگه جنین ندارم. شوهرمم همکاری نمیکنه ..
عزیزم شوهر منم همینطور شد بعد از انتقال اول،منم پاپیچش نشدم بعده دوسال خودش گفت بریم دوباره برای انتقال،که اصلا دگمن شوق و ذوقی نداشتم و بیخیال شده بودم از خیرش گذشته بودم برا همین مثبت شد چون اصلا استرسی نداشتم
جنگل رو به فنا بود ولی درختها هنوز به تبر رای میدادند چون تبر درختان را قانع کرده بود که او هم یکی از انهاست زیرا دسته او هم از چوب بود..