من چند سالی هست قرنیه چشمم قوز گرفته و به مشکل خوردم، ینی نازک شده و دیدم رو کاملا تار کرده، ایا تقصیر منه؟؟ من به کسی چیزی نمیگم چون از واکنششون میترسم سالهاست با این درد سوختم به تازگی هم ازدواج کردم به همسرمم نگفتم چون میترسم از واکنشش از اینکه بدونه من هیچی نمیبیمم و دیگه یطوری دیگه بشه باهام نمیدونم خودم تو کار خودم موندم بخدااا،
باید قرنیم پیوند بشه، بخیه میشه و اینا تا یکی دو سال بخیه ها هست، دوس دارم برم به نامزدم بگم مشکلمو و برم عمل، بچهاا از چند تا چیز میترسم ک نمیرم بهش بگم، یکی واکنشش به این ک این موضوع رو ازش قایم کردم، دوم اینکه بره به خانوادش بگه دوس ندارم بدونه کسی و اینکه از سختی عمل میترسم و بعد اینکه پیوند خوب جواب نده
من باید به ترسم غلبع کنم هیچی نمیبینم چهره هارو نمیبینم آدما رو از هم تشخیص نمیدم نمیتونم رانندگی کنم گواهینامه بگیرم عاشق رانندگی ام نمیتونم سر کار برم و هیچ کاری کنم چون که نمیبینم و اینو کسی باور نمیکنه بخدا فک میکنن الکی میگم یا تقصیر منه، تقصیر من نیست بخدا مگه من خودم خوشم میاد اینجوری بشم نه...
من باید یکبار برای همیشه این رو حل کنم من میتونم من میتونم، چقد کارا میتونم بکنم ولی اینجوری نه پاشو به خودت بیااااا، شرایط بدیه پاشووو تو باید شرایطو تغیر بدی