؟؟؟
وقتی بچم تو ای سی یو بود
همین شبها خدا کنه به سلامتی تموم بشه
خیلی شب هااااا ولی تموم شد
شبی که بچم دنیا اومد و رفت تو دستگاه همش گریه میکرد جهنم واقعی بود
شبیو که تو یه شهر دیگه وسط خیابون ساعتای دیر وقت گیر افتاده بودم و گوشیمم خاموش شده بود و شارژ نداشت و پول زیادی همراهم نبود برای تاکسی اینا🤦🏻♀️
شبی که خبر اوردن پدرم فوت شده😔😔
شبی که قرار بود طلاق بگیرم واز خونه مون دزدی شده بودو...هیچوقت اون حالم یادم نمیره البته به روزای خوب رسیدم اماباز همیشه سر عصبانیت ودعواها بحثش بازمیشه مث امروز،انشالله هیچوقت هیچ موضوعی تااون حد توخودتون مچاله تون نکنه
تمام شبهایی که بچه هام تب داشتند و مریض بودند.از اولش تا الان
همه ی اون شبها کابوس های منه
همین امشب نمیدونم تموم میشه یا نه فرداش قشنگه یا نه خیلی سخته سردرگمی
شب دعوای خواهرم و شوهرش و ا‌ومدنش خونه ی پدرم
چند شبی بود. دلم نمیخواد یاداوری کنم. ولی یادمه قبلش به خواهرم پیام دادم اگه امشب رو به صبح برسونم دیگه نمیمیرم
شبی که گفت با یکی دیگس، شبی که رفت مهمونی با یکی دیگ آخر شب اومد
هر شب پشت کنکورم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
