سلام خانما
یه بچه ۲ ساله دارم خیلی دلم میسوزه براش
کلا تو سال ۲ بار میریم شهرمون دیگه هیییچ جا نمیریم
شوهرم صبح تا شب سرکاره اصلا براش مهم نیس که حوصلمون سر میره
میگه دارم برا آینده مون تلاش می‌کنم
پارسال خونه خریدیم هزارتا بدهی داریم هنوز حالا رفته ماشینشو عوض کرده باز کلی باید کار کنه
هی میگه وقت ندارم
میگم چرا ماشینو عوض کردی که دوباره انقدر زیر بدهی بریم و برا ما وقت نداشته باشی
فقط به فکر کاره دیگه حالم از زندگی بهم میخوره
کیا تنهان مثل من؟
منم تنهام همش تو خونه با این تفاوت ک بچه ندارم
من تنهام همسرم ۵ روز رفته پروژه کاری پسرم آبله مرغان گرفته کلاس اولی هم هست باید دایم باهاش درس کار کنم کلافه شدم تو خونه
ما تو سهر خودمونیم
اما بازم همش خونه ایم
منم تنهام بچه ندارم ولی خواهرمو باید بزرگ کنم🙂
فک کنم قبلا هم با اکانت دیگم از تنهایی درددل کردم شما هم بودید تو تاپیک
چقد سخته بخدا
شهر غریبین شمام؟
حالا باز شوهر شما مجبوره آدم بهش حق میده، شوهر من فقط به فکر خرید و فروش و پول درآوردن حالم بهم میخوره از تفکرش
قبل بچه مشکلی نبود خودمو سرگرم میکردم ولی الان واقعا برا بچم ناراحتم
غریبی عذابهههه
