2777
2789

بلد نبودم . بچه های معلولمون هم هی میومدن و حرف می زدن . همزمان زنگ زد  کلانتری و  گفت مدارک بیار برا ردیابی گوشی . مونده بودم چکار کنم . نه پدر مادر جوانی داشتم بگم برام جعبه گوشیو بیارین . نه انگلیسی بلد بودن . خلاصه رانندگیم که بلد نیستم تنهایی و با اسنپ رفتم . به حال خودم دلم سوخت که چرا گوشی ترو باید ببرن که کسی نداری . بعدشم اومدم خونه و نون نبود . مامانم گفت نخریدی گفتم من که صبح زود میرم ... عصرم خسته میشم . خودش خرید و افتاد رو پله ... بهش گفتم مامان قبلا حالم خوب بود یادت میاد کمکت می کردم . دیگه دلم شکسته ، خب گوشیمو بردن باز انرژی داشتم اما الان چی ... 


ترو خدا بچه ها دعام کنید گوشیم پیدا بشه . الان دارم به پهنای صورت گریه می کنم . 

میشه ترو خدا هر کی امضامو دید دعا کنه که گوشی و مدارکم سالم پیدا بشن ... منم برم جمکران دعاش می کنم . خواهش می کنم ، واقعا زحمت کشی بود با بچه های معلول که واقعا سخته کار کردن باهاشون ، با عشق وقت گذاشتم تا خریدمش . خدایا به زودی زود می دونم که صدامو شنیدی و خوشحالم  می کنی . ازت خواهش می کنم خدااااااااااا . خودت شاهد بودی . من اینقدرها هم بد نبودم 😭😭😭😭 . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز