عروسی خیلی خوب گذشت و اینا و وووووو
منموندمو مسئولیت یه زندگی.اینمبگمتو عقد من از ۶۵شدم۸۰کیلو.
من اصلا بلد نبودم استکان بشورم بلد نبودم لباس جمع کنم.وای چقدر وحشتناک بود همه چی.
من همش یا خواب بودم یا پای تلوزیون بودم یا کرج خونه ی مامانم بودم.همیشه یادمه یه مبل دو نفره داشتیم شده بود کوه لباس .همیشه آشپزخونه پر از ظرف بود.به زور میشستمو جمع میکردم تا ۱سال .بعد کم کم یاد گرفتم و از اینوضعیت نجات پیدا کردیم ولی بازم خوب نبودم برای زندگی