وااای دارم دق میکنم بچه ها یه اقایی تو ساختمونه خیلی به من توجه میکرد ماشینم خراب میشد میومد دورش منم فورا زنگ میزدم داداشم ک بیا فلانی اومده زشته تنها باشم همیشه ازش فرار میکردم . اونروز تو راهرو گفت لطفا یه فرصت اشنایی بده منم به شدت تند حرف زدم و با صدای بلند ک بقیه ساختمونم بشنوه گفتم شما زن و بچه داری از خانومت خجالت نمیکشی از دخترت خجالت بکش یبار دیگه مزاحم شی شکایتت میکنم گفتم تا نگهبونی ساختمون هم بشنوه و تقریبا خیلیا شنیدن حالا الان بعد چند هفته زنشو گذاشته خونه باباش به منم میگه سر تو بوده باید باهام اشنا شی. اخه اگه سر من بوده همون روز میزاشت این میخاد ابروی منو ببره میگه زنمو طلاق میدم بچه ها من خودم خیانت دیدم دارم دق میکنم نمیخام باعث از هم پاشوندن زندگشون شم چندشم میشه ازش حالم بهم میخوره شدیدا . اخه مگه من حرف بدی زدم گفتم خجالت بکش تو زن و بچع داری ؟؟ منظورم این بود هوای اونارو داشته باش چیکار کنم به کی بگم با خانومش حرف بزنم به نگهبانی بگم