من مادر بزرگام پسر دوستن برعکسش پدربزرگم عاشق دختر
یکیشون که میگه نه من همه را دوست دارم
اون یکی هم هی قربون صدقه آدم میره
من دختر دوم هستم و یک خواهر بزرگتر دارم که ۱۵ سال تفاوت سنی داریم.مادرم دوره من برای تعیین جنسیت من نرفته بود و بعد که من به دنیا اومدم چون میگفتن پسر هست و اینا آجیم به زن عموم گفته بود اگر کسی بخواد بیاد درمورد جنسیت بچمون حرف بزنه حرمت ها را میزارم کنار و هرچی از دهنم در اومد بهش میگم و برو بهشون بگو.آخه پسر عمم هم با من بدنیا اومد و پسر بود و کلا توی فامیل پدری یا یه دختر و پسر یا یه بچه داشتند و خانواده مادری بیشترشون پسر.ولی خانواده خودم اصلا براشون فرقی نداشت و فقط من و خواهرم را دارند که دختر هستیم.