نامزدی که ادمو به پای خواهرش میده

خیلی مهربونه خیلی . زرنگه میگه اگ‌می بینی داره ازم سو استفاده میشه خودم میذارم خودم میفهمم میگه دلتو بزرگ کن خدا بهمون میده . بذار اونا ناحقی کنن. میگه نمی تونم ولشون کنم . اما یبار می بینم برخلافع حرفاش منو پای خواهرش میدهگ جلوی من خواهرش زنگ بزنه قربون صدقش میره با اینک منو خاهرش قهریم ولی من ک زنگ میزنم و پیش خواهرشه  خیلی سرد جوابمو میده.‌بنظرتون مشکل از منه؟

نه بابا.خواهرش خودش ریش سفیده.‌میشینه گریه میکنه همه بمن میپرت میگن پدر مادر نداره. در حالیک بقران من خیلی نگرانش بودم قبلا.‌یجوری سلاحش اشکاشع. یجورایی از موقعیتی ک تووشه سو استفاده میکنه و من همیشه توو دیدِ بقیه گناهکارم

چون وضعش خوبه نمیترسه .‌اتفاقا یه دعوای وحشتناک کردیم بماند چقد خانوادم بهم حرف زدن که تو زندگی بلد نیسی و مشکل از توعع.. فقط گف مهریتو میدم اما طلاقت ن

شوهرم بارها گوشزد کرده ک همونجور ک خواهرش شوهرشو ددس داره اینم زنشو دوس داره متاسفانه خواهرش میگه شوهرم جای خود ولی اولویت تو باید من باشم ن زنت. انصافا شما اینو قبول میکنی؟ من پس چرا ازدواج کردم؟ من ک از ازدواج یه زندگیه خوب مدنظرم بوده. اگ اینا این طرز فکرشونه منو بدبخت نکردن؟ خدارو خوش میاد؟

خیلی سعی کردم

 اما دست خودم نیس بخدا

با چشام دارم می بینم سو استفادشو

می بینم بی محبتیشو

و اینک منو خراب میکنه با مظلوم جلوه دادنع خودش

من نمیتونم سکوت کنم

متاسفانه من صبور نیستم. فقط از خدا میخام اگ کارمایی وجود داره به این دختر نشون بده جوابه دله شکسته ی منو.

اینم بگم ک باردار بود دلمو شکوند رفتم سر خاک پدر مادرش که توو یه قبر دفن شدن زار زدم گفتم دخترتو ببین دلمو شکسته نامزدمم کنارم بود دو روز بعد بچشو سقط کرد. متاسفانه نمیفهمه آهع دله شکسته ی ادما دامن گیره. فقط میگه من ب پدرو مادرم رسیدم دلم بشکنه اه میکشم زندگیتون میسوزه

میگم که اینکارو کردم .‌خانوادم خیلی پشتم نیس یعنی تموم بخام کنم میگن‌تموم کن ولی با حرف مغزمو میخورن ایتم میدونه خانوادم قبولش دارن میگم طلاق میخام میگه کم ک نذاشتم مهریتم میدم اما طلاق نه مجبور میشی با دست دادگاه بیای خونم. یجورایی میدونه که هر بلایی سرم بیاره تا اخر مالکِ منه .‌منو یجورایی مال خودش میدونه . از یطرفم من از حرف فامیل و خانواده توو عذابم. نمبخام بینمون بی حرمتی پیش بیاد. باز واقعا دارم فک میکنم ب جدایی مخصوصا بعد از اینک منو یکبار کتک زد و لبم پاره شد .‌منو پدرمم نزده بود. ب خانوادمم نگفتم کتکم زده نخواسم خراب شع ذهنیتشون نسبت به همسرم

ممنونم از حرفای قشنگت اینو خواهرمم بهم میگه. بخدا کلی تمرین میکنم اما خیلی عذاب میکشم وقتی باز می بینم با بی معرفتی ازم بد میگه و شوهرمو برعلیه من میکنه.‌هنسرمم فک میکنه پدرشه میگه خداام پایین بیاد بیخیال خواهرم و حمایتام ازش نمیشم

۸ ساله