من رفته بودم خونه پدرم چون شوهرم خودش چندباراسرارمیکنه بروخونه پدر ت من وقتی برمیگشتم چندتاگیره مو وچهل گیس میدیدم خونمدیگ ب شدت عصبی شدم وگریه کردم شوهرم گفت دوستم یه زن خراب اوردهب ودتوخونمون ومن چون شوهرم سابقه خیانت داشت گفتم ک خودت زنی اوردی خونم شوهرم بشدت عصبی شدک سرپا بودایست کرد دیگ نتوست تکون بخوره افتادوچشاش بسته شداب ریختم بهش تابهوش اومدنمی دونم چرااونجورشد