ممنون عزیزم از همدلیت،شما عاشقش بودی؟ من دیوانه‌وار میخواستمش پای تمام بدبختیاش بودم حتی هنوزم منتظر برگشتش بودم تا اینکه خبر عقدش روشنیدم هم خودش آشناس هم‌خانمش اقوام ما میشه خیلی حال بدی دارم چند وقت شد از یادت رفت؟
من فک میکردم عشقه ولی الان میگم ی وابستگی سمی بود،منم شب خاستگاری ک اومدن کات کردیم ی ماه بعد اومد و....ی سال بعدش اومد و حرف زدیم و گلگی و...ی هفته بعدشم عقد کرد و تموم شد
خییییلی سخته ها ولی خب چیکار میشه کرد،اینم ک میبینش و اقوامه هم بده هم خوب،خوبیش اینه باعث میشه هی بخوای قوی تر شی و نادیدش بگیری
اگه دونستی مشاور برو،من خودم تو یوتیوب و اینستا و اپارات کلی کلیپ درمرود جدایی و رابطه سمی و ...دیدم ک خیلی خوبن
آره هم‌میگم‌خوبه که اقوام میتونم‌تو‌مناسبتا ببینمش دختر خاله مامانم گرفته فکر کن یه پسر که هیچ نسبت فامیلی باهاش نداشت ازقضا اومد شد اقوام من میدونی از چی می‌سوزم از زن گرفتنش ناراحت نیستم چون بلاخره یه روزی ازدواج میکرد از این ناراحتم که اون حسای خوبی که به من میداد وقتی حالم بد بود قشمگ‌قلق من وبلد بود چجوری خوبم کنه الان اون احساسات رو برای یکی دیگه خرج می‌کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
