ما همو خیلی دوست داشتیم
اون با یه خانواده مغازه داشت . زن اون خانواده به شدت با شوهرم راحت بود به قول خودشون اجی و داداشی بودن و رفتارای مشکوک تر
ک همین باعث دخالتها و دوبهم زنی و.... شد و این دخالتا تو کار هم اثر میزاشت و بهم میرخت
به اختلاف خوردیم شوهرم منو رها کرد و بع اونا چسبید
حین قهر و دادگاه ما اون مغازه جمع کردند حدود شش ماه
یهو دیدم شوهرم عجله ای اومد و توافق کرد کلا با طلا و پول ۷۰۰ میلیون و رف و به شدت برا روز محضر عجله داشت
الان فهمیدم بعد از طلاق رفته باز با اون خانواده کارشون شروع کردند
شوهرم از اون زن گول خورد . گول کار و پول و.... و رها کرد رف
اون زن به شدت با من بد شد و همه کاری کرد منو خراب کنه
حتی جلو خودم ب شوهرم گف این چی بود گرفتی ن قیافه داره ن هیکل داره . تازه اومد تف کرد روم
گف تو به من تهمت زدی حتی کتکمم زد
من حریفش نشدم و کارهایی ک باهام کرد واگزار کردم به خدا
خانواده من اهل دعوا نیستن . داداش هم نداشتم ازم دفاع کنه . خیلی بی کس بودم.....
صرف درد دل نوشتم اروم شم