2777
2789
عنوان

از شبی که فک میکردی صب نمیشه بگو؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2134 بازدید | 144 پست

بدترین شب که صبح شد بعد زایمانم به جز شوهرم کسی نیومد ملاقاتم نه مادر و پدرم نه خواهر و برادرام فقط شوهرم کنارم بود با خودم گفت خدایا چه گناهی انجام دادم که این عاقبتم شد دلم خیلی شکست ولی به خاطر بچم جنگیدم چون اولین شبی بود که به این دنیا اومده بود بعد اون شب یک آدم دیگه شدم که کسی دیگه منو نمیشناخت همه بهم میگفتن سنگ دل   ولی این آدم جدیدو دوست دارم چون دیگه با هیچ چیزی فرو نمیریزم همه چیز بعد اون شب تغییر کرد و بعضی تغییرو خوبه   

مهم نیست پشت سرمون چی میگن مهم اینه که تو رومون جرعت ندارن حرف بزنن😏

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ای وای من👩‍🦯ترس همیشگیم

و منی که ۱۹ اسفند ۹۹ پدرم رفت که رفت و من تا صبح فقط خیره آسمون تو تاریکی نشسته بودم و فکر میکردم بابام الان تو سردخونه سردشه 😭💔

بابام فردا میره زیر خاک و من دیگه نمیبینمش و کل دارایی من از پدرم میشه عکس توی قاب ....😭💔

♻️کارما♻️

شبی بود که خبرفوت عزیزترینموبهم دادن 12ساعت راه بود کل راهوودادزدم وموهامو کشیدم وخودموزدم ازاون شب  شایدهزارشب گذشته ولی حال من همون حاله😭😭😭

الهم عجل لولیک الفرج💚میشه برای حل مشکلاتم یه صلوات بفرستید💚💚💚شده ازدردبخندی که نبارد چشمت؟؟؟😔من در این خنده ی پرغصه مهارت دارم😔مرادردیست اندردل که گرگویم زبان سوزد 😔وگردم درزنم ترسم که مغز استخوان سوزد😔منجم کوکب بخت مراازبرج بیرون کن😔که من کم طالعم ترسم زآهم آسمان سوزد😔😭

هیچی اولاش نفسم میگرفت بغض خفه م میکرد 

ی بارشو انقد گریع کردم به طرز وحشتناکی میلرزیدم طوری که اصلا خودم کف کرده بودم چم شده

هنوزم هر لحظه تو ذهنمه و هرلحظه قابلیت اینو دارم ک مث روز اول بشینم گریه کنم 

البته بگم اصلا بحث عشق و عاشقی و اینا نبودا

آدما تو تاریکی از تنهایی نمیترسن ازینکه تنها نباشن میترسن:)
خسته شدم... از اینکه شوعرم خیانت کرد تحمل کردم اعتیاد پیدا کرد تحمل کردم بعد ده سال کاراشو گذاشته کن ...

الان اعتیادچ ترک کرده خیانتو گذاشته کنار؟خداروشکر واقعا ببین عب نداره مردا هرکار کنی مشکوکن ت خوب جلوه بده میدونی حساسه با همونم نخند

تاحالا شده یکیو انقد دوست داشته باشی که بابت اسیب هایی که بهت زده درکش کنی...؟
بدترین شب که صبح شد بعد زایمانم به جز شوهرم کسی نیومد ملاقاتم نه مادر و پدرم نه خواهر و برادرام فقط ...

واقعا ناراحت شدی؟

اخه خواهرای من می گفتن نیایین بیمارستان شوهرمون هست

نکنه الکی گفتن و ناراحت شدن

ب خوبیاش فک کن اینجوری بهش حس پیدا میکنی 

انشاالله بخدا از خدامه برام هرکاری میکنه  دعا کن برام دوسش داشته باشم

تاحالا شده یکیو انقد دوست داشته باشی که بابت اسیب هایی که بهت زده درکش کنی...؟
و منی که ۱۹ اسفند ۹۹ پدرم رفت که رفت و من تا صبح فقط خیره آسمون تو تاریکی نشسته بودم و فکر میکردم با ...

خدا بهت صبر بده عزیزکم💚خیلی خیلی سخته


همیشه با خودم فکر میکنم چی میشد اگه جاودانه بودیم ما.

بعدش با این فکر اروم میگیرم که قطعا تو اون دنیا جاودانه ایم.


یه پرسپولیسی دو اتیشه🤟🏻 دعا کنید نی نی سالم به دنیا بیاد...
چطوری چهار سال تظار میشه مگه؟ 

ما یمدت باهمدیگه بودیم اون موقع من شرایطشو نداشتم گفتم بیا باهم دیگه نباشیم اونم هزاران خواهش و التماس ک ن من واقعا دوست دارم..قبول نکردم میدونم ک مقصر اون موقع من بودم

چندماه بعد دوباره باهم دوست شدیم بهش گفتم ک اشتباه کردم و پشیمونم و..اونم ب ظاهر بخشید من همیشه میگفتم ک متاسفم بخاطر اون موقع چون واقعا شرایطشو نداشتم تو کل اون مدتم تو فکرش بودم (اون یک ماه بعد کات، ی مدت با یکی دیگه رل زد)دیگه اشتی کردیمو گذشت تا دوماه پیش واقعا وابستش شدم منی ک اصلا وابسته نمیشم😂هر اخلاق گندی داشت کنار میومدم حتی دوستاشم تحملشو نداشتن..یهو برگشت گفت ک بودن منو تو اشتباس میرم ک کارما پس بدی.... برو پیشرفت کن تو زندگیت و تمام

شبی ک پدرم رو برای همیشه از دست دادم هیچ وقت برام صبح نشد 

چقد درکت میکنم یکی از ترسای روزگار من همینه میمیرم بعدش

تاحالا شده یکیو انقد دوست داشته باشی که بابت اسیب هایی که بهت زده درکش کنی...؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792