من تقریبا از نوجوانی داشتم. کم بود.. حدودا سی سالگی اوج افسردگیم بود. هنوزم دارم باهاش میجنگم
افسردگی مثل بختک میمونه تمام زندگیت زیر و رو میکنه. دلت میخاد ی کاری انجام بدی اما نمیتونی. میخای شاد باشی اما نمیتونی. تو جمع بهت خوش نمیگذره و الی آخر
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اشتها صفر گاهی چند روز رو فقط با یه قلپ آبمیوه سر میکنی حتی حال نداری پاشی مسواک بزنی همش گریه میکنی میخوای تنها باشی ،خودتو میخوای سرزنش و تنبیه کنی و یه کارایی میکنی جهت تنبیه خودت،همش سردرد و حالت تهوع میگیری از گرسنگی و اینا و...
خوب الان چه خاکی تو سرم بریزم قبلا یدور پیش مشاورم رفتم... مامانمم بعضی وقتا یچی میگ دلم میخواد برم ...
منم سن کمتر داشتم هیچ کسی به افسردگی م توجه نمیکرد. درک اطرافیان خیلی مهمه. من بعد کرونا حمله های پانیک بهم دست میداد دگ زندگیم افتضاح شد.عین مرده متحرک شده بودم. چند ماه خونه مادرم زندگی کردم اما فایده نداشت.
من بعد بهم ترک شدن از سمت نامزدم علائمش شروع شد....بدبینی زیاد ب هرقضیه ای، هیچ وقت نمیتونم مثبت ببینم، تقریبا از چیزی لذت نمیبرم، همیشه انگار ب سختی نفس میکشم و ی چیزی روی قفسه سینم احساس سنگینی میکنه، اشتها ندارم، وزنم بالا نمیره، همش تو فکرم، کارایی ک قبلا میکردم الان نمیتونم انجام بدم، انرژی صفر، همش دلم میخواد بخوابم و یهو ب شدت عصبی میشم