دکتر "جیم کلارک" میگه یک روز عمل سنگینی برای دختربچهای انجام دادم که گروه خونش O بود و ما خون از این گروه خونی نداشتیم.
به برادر دختر که یک پسربچهی پنج ساله بود گفتم که میتونی به خواهرت خون بدی؟ کمی فکر کرد و بعد موافقت کرد.
قبل از اهدای خون با پدر و مادرش خداحافظی کرد که من نفهمیدم دلیلِ خداحافظی با پدر و مادرش چیه؛ تا اینکه عمل دختر تموم شد و پسر به من نگاه کرد و گفت: چقدر دیگه مونده تا بمیرم؟
اونجا بود که متوجه شدم پسره فکر میکرد میخواد جونش رو به خواهرش بده و با این حال قبول کرد.🥹