مامانم حالش ازم بهم میخوره زود دوست داره شوهر کنم برم همش کتک کاری و دعوا داریم و از خونه بیرونم میکنه کوچیک ترین حرفمو بی ادبی و بی حیایی میدونه بابامم وسط دعوا های ما ذره ذره داره اب میشه ،میدونه حق با منه ولی میگه تو هیچی نگو هرکاری میگه انجام بده و قبول کن ولی من نمیتونم
امشب بابامم کتکم زد گفت چرا با یکی از از خاستگارات نرفتی دنبال خدایی که بیاد خاستگاریت؟
خاستگارامو دوس ندارم همشون یه مشکلی داشتن یکی دوتا هم که اونا نپسندیدن
هردوشون از دستم ناراضی و اعصاب خوردن
تروخدا دعا کنید برام مرگمو از خدا بخاید انقد مامان بابام از دستم ناراضی ان که خدا هم دعاهای خودمو نمیشنوه