هااااااااااا متوجه شدی منظورم چه قومیتی هست....بخدا نون شب نداشتن بخورن صبح بلند میشد نماز بخونه ولی حال ندا
شت صبح بره آژانس کار کنه مثل مهندسا ظهر تا عصر میرفت وشبا هم دنبال خانم بازی بود وقتی خانمش برام تعریف میکرد میدونستم گریه کنم یا بخندم. بزور خودمو جلو گریه ها اون نگه میداشتم نخندم .