دختر خالش هم سن منه دختر سر به زیر و خوبیه و مجرده
بعد یه سری ک بابت این صمیمت و شوخی لمسی هاش با شوهرم دعوا کردم
بعد الان باز یه چیزی ازش دیدم ک دوباره اعصابم بهم ریخت
رفته بودیم غذا بخوریم تو آشپز خونه
منو و شوهرم و خواهرش بودیم
بعد من غذا نمیخواستم فقط نشسته بودم
بعد دختر خاله شوهرم
تیشرت و شلوارک پاش بود و چادر سرش کرده بود ک کلا جلوش باز بود و رو سرشم نبود
بعد من به شوخی بهش گفتم فلانی سردته چادر انداختی روت تو ک به عنوان حجاب استفاده نمیکنی ک پس کلا درش بیار ک خندید و مامانشم بهش تذکر داد
ولی خب به کارش ادامه داد
بعد شوهرمم ۲ بار صداش کرد ک بیاد سر میز
بعدم اومد هی بهش چیز تعارف میکرد در صورتی ک همه چی جلوش بود
هی میگفت چرا کم برداشتی
چرا نمیخوری
دو بار ظرف مرغ رو گذاشت جلوش
خب شوهرم ک میدونه من حساسم چرا خب این کارا رو میکنه
چی بهش بگم ک دیگ تکرار نکنه