اول خودم. یکی اومد خونمون 😐💔 آقا قرار بود یک روز باشه. ما هم خوب تو اتاق بودیم گفتیم بزار تو حال راحت باشه برا خودش. ۲ روز شد این نمیرفت 😐😐💔💔 به مادرم گفته بود مخام پیش بچه هات باشم. بعد گفت شما هر جا میخواهید برید برید من اینجا هستم. خونشون هم نزدیک بود 😐😂قلیون آورده بود تخمه. لخت شد😂😂 میگفت راحتم صدای موبالیش. واقعا رو مخ بود 😂 اسمش هم مریم بود موهاش هم وز
ای مریم یهو تاپیکو بخونه با این توصیفاتی ککردی ... 😂 پسر عمه منم یبار اومده بود مونده بود خونمون نمیرفت ب مادرم میگفت بزار من اینجا زندگی کنم منو ب فرزند خوندگی قبول کن کار میکنم بهت پول میدم . ۳۲.۳۳ سالش میشد اون موقع . بعد کفته بود دخترتو یعنی منو تا ندی بهم نمیرم 😂