2777
2789

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

یادتونه یه کفشای قررررمز ورنی  ' پاشنه تق تقی اومده بودن که روش یه دسته  مروارید سفید داشت  من عاااشق اون کفشام بودم. 

  کوچک ترید !    از آن که مرا  زیر و رو کنید !   حتی اگر هرآنچه که دارید، رو کنید!   کوچک ترید از آن که بدانید، من کی ام،  از "کوه ها" نام مرا پرس و جو کنید! .                                                   ای بادهای سرد و مخالف،" منم درخت "! باید که ریشه های مرا جستجو کنید !      ای بادهای سرد و مخالف؛  من ایستاده ام!!   این سینه ام ! که خنجرتان را فرو کنید.! بر من مباد ، تیغ شما زخمی ام کند؛    شاید به خواب ، مرگ مرا آرزو کنید.......

جمعه ها بابام‌ میبردمون بیرون.یه رستوران بود پله میخورد میرفت پایین چندتا طاووس داشتن .من عاشق اون رستوران بودم.واقعا لذتش هنوز بعد این همه سال باهامه

یا شبایی که میبردمون شهربازی بعد پیتزا میگرفت من میگفتم‌ پیتزا نمیخوام داداشمم به من نگاه میکرد میگفت پس منم نمیخوام خودشون پیتزا میخوردن ما ساندویچ🤩

خب شاید یکی از خاطرات خوب کودکیم وقتی بود که تو مسافرت گم شدیم و من و ابجیم تونسیم برگردیم مسافرخونه اونجاش برام خوب بود ک بابام با دیدن ما که سالم بودیم زد زیر گریه و خدا رو شکر کرد 

فرداش رفتیم شاهچراغ تا نذرشو ادا کنه


 تو رووووو خدااااا کتاب بخونید مسواک بزنید****بی‌نهایت زندگی رو دوست دارم و می‌خوام تا جایی که می‌شه زندگی کنم. کاش هر چی خاک اموات شما هست بقای عمر من باشه.این فیلم را به عقب برگردان آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین، پلنگی شود که می دود در دشت های دور، آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین.نه!به عقب تر برگرد. بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد؛ شاید تصمیم دیگری گرفت.-گروس عبدالملکیان

اون روزی که بارون میومد من ابتدایی بودم قرار بود کارنامه ترم اول رو بدن مادربزرگم اومده بود کارنامه روبگیره من همه نمره هام بیست بود معلم کلی ازم تعریف کرد  بعدشم بامامان بزرگم زیر بارون پیاده برگشتیم خونه ، خونه بوی پوست پرتقال میداد غذا روی بخاری بود 

مامانم بود ، داداشم بود، مادربزرگم بود، منم بچه بودم و تو رویا و فارغ از غم دنیا 😢

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز