خانمای عزیز من تو محل کار یه همکار آقا داشتم که نسبت بهش کاملا بی تفاوت بودم و هیچ حسی نداشتم ولی از وقتی اون شروع کرد پالس های مثبت فرستادن و از زبون یکی شنیدم که دوستم داره توجهم بهش جلب شد! حتی این آقا واحد محل خدمتشو عوض کرد با هزار زحمت که نزدیک من باشه! و همون روز اول ورودش گفت دیگه فاصله ای بینمون نیست. خلاصه منم به خودم اومدم دیدم دلو باختم و خب بالاخره تو محیط کار کم کم بقیه هم متوجه میشن چون محل کار من ینی بیمارستان پره خانمه و این آقا هم نسبتا ظاهرش خوبه و همه دورادور زیر نظرش داشتن و برای همین متوجه علاقه ما دو نفر شدن و قصه عاشقی من از همینجا شروع به خراب شدن شد. خلاصه سرتونو درد نیارم همه همکارا مخصوصا متاهلا شروع به تلاش کردن که با این آقا ارتباط بگیرن و همش لاس. میزدن و پیشش عشوه میومدن! منم به طور نامحسوس همه اونا رو از دورش پروندم و شروع کردن به دشمنی با من. همه دشمنیا و زیرآب زدناشون رو تحمل کردم تا اینکه اخیرا یه خانمی اومد بخش ما که شدید دنبال شوهر برای دخترشه و حتی یه بار به یه بهونه ای دخترشو آورد که این آقا ببینه. دختر خوش قد و بالایی داره ولی چهرش به پای من نمیرسه. سن دخترشم از من خیلی کمتره و البته اختلاف سنیش با اون آقا زیاده و حتی اختلاف فرهنگیشون بسیااار زیاده. این خانم هرروز به یه بهانه ای پیش این آقاست و حسابی با هم گپ میزنن و خوش میگذرونن و دارم میبینم که نسبت به من سرد شده و ازم فرار میکنه. راستش دیگه قیدشو زدم و میسپرم بخدا ولی نمیدونید چقدر دلم خونه 😭 همش احساس سنگینی رو سینم دارم و سردرد و نصف شب بیدار میشم و دیگه تا صبح برام به اندازه یک روز میگذره. درخواست دادم که بخشمو عوض کنن که دیگه نبینمش ولی تا اون موقع دق میکنم از غصه😭 شما رو به هرکی میپرستید برای آرامش دلم دعا کنید و دعا کنید خدا بهم صبر بده. موهام همه داره سفید میشه و من دارم ذره ذره آب میشم😭خدایا به دادم برس من فقط تو رو دارم و میدونی که چقدر سختی کشیدم تو زندگیم نذار از دست برم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
چن وقت باهم هستین قصدتون ازدواج بود؟واینکه رابطتون مگه خوب نبود یا اینکه وقت باهم میگذروندین، ؟شما د ...
راستش به خاطر مذهبی بودن هردومون هیچوقت اونجوری فراتر از ارتباطات معمولی نرفتیم فقط بهم ابراز علاقه میکرد . تو کارام کمک میکرد . وسط کار برام چایی میریخت میآورد جلوی همکارا!!! که دهن همه باز میموند. به بهانه های مختلف میومد پیشم و یهو یه جمله ای میگفت که علاقشون نشون بده. مثلا اینکه بین همکارا فقط شما برام مهمی و اگر هیچکس باهام سلام و علیک نکنه هم برام مهم نیست و فقط شما برام مهمی و اگه باهام حرف نزنی حالم بده! یه بارم رفتیم بیرون و برای اولین بار چنان با خیال راحت زل زده بود و با یه عشقی نگام میکرد که هیچوقت اون لحظه رو یادم نمیره. ولی همین رفتار همکارا باعث شد که چندبار کانتکت پیش بیاد و قهر کنم ولی بعد آشتی به شدت ذوق میکرد و خوشحال میشد. الان قهریم و ازم فرار میکنه.
بگو تو سنی نیستیم که برا هم بخوایم نقش بازی کنیم اولش علاقه نشون دادی منم تا حدودی جذبت شدم میخوام تکلیفمو بدونم نهایت میرم پی زنذگیم خیلیم خودتو مشتاق نشون نده