خانما بچم 18ماهست اگ طلاق بگیرم بچه رو ب من میدن

asalijoon

عضویت: 1398/05/08

تعداد پست: 9348

تا ۷ سالگی با مادره بچه‌

بی قید و شرط

1402/11/30

|

18:54

عضویت: 1402/11/16

تعداد پست: 1467

فک کنم تا ۷سالگی پیش مادر می‌تونه باشه

1402/11/30

|

18:55

mbv

عضویت: 1402/11/20

تعداد پست: 334

تا هفت سالگی با مادره عزیزم

1402/11/30

|

18:55

دختر_کرد

عضویت: 1394/01/19

تعداد پست: 4710

نگران نباش تا هفت با خودته

بعد اون هم قاضی با توجه به شرایط میده به پدر یا مادر

پیج خوشمزه من @angel__dessert

1402/11/30

|

18:56

بانوی1کوچک

عضویت: 1397/02/25

تعداد پست: 26184

بله

1402/11/30

|

18:56

مولود۱۲۳

عضویت: 1398/01/05

تعداد پست: 2168

پسر تا۷ دختر تا ۹

1402/11/30

|

18:56

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

فک کنم تا ۷سالگی پیش مادر می‌تونه باشه

اگ باباش رضایت نده چی 😔

داداگاه رای و ب کی میده

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/11/30

|

18:56

عضویت: 1402/11/16

تعداد پست: 1467

چرا بخاطر ارایشگرت سیلی خوردی ؟

1402/11/30

|

18:57

عضویت: 1402/11/16

تعداد پست: 1467

اگ باباش رضایت نده چی 😔 داداگاه رای و ب کی میده

به بابای عنش مربوط نیست

1402/11/30

|

18:57

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

نگران نباش تا هفت با خودته بعد اون هم قاضی با توجه به شرایط میده به پدر یا مادر

یعنی من باید شاغل باشم یاچی

شوهرم پولداره

خونواده خودمم وضعیت مالیشون متوسطه

یعنی بچه رو ب باباش میده

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/11/30

|

18:58

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

چرا بخاطر ارایشگرت سیلی خوردی ؟

چون تازگیا فهمیدم با زن دوستش رل بوده یعنی همون آرایشگر ک شوهرش بخاطر هر. زگیش طلاقش داد

الانم ک الانه با همدیگه ارتباط دارن شوهرم بهم خیانت میکنه

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/11/30

|

18:59

عضویت: 1402/11/16

تعداد پست: 1467

چون تازگیا فهمیدم با زن دوستش رل بوده یعنی همون آرایشگر ک شوهرش بخاطر هر. زگیش طلاقش داد ...

خب عزیز اول مدرک گیر بیار برا خیانتش...البته بعید میدونم تو دادگاه بخاطر خیانت حکم طلاق تو بدن

1402/11/30

|

19:02

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

خب عزیز اول مدرک گیر بیار برا خیانتش...البته بعید میدونم تو دادگاه بخاطر خیانت حکم طلاق تو بدن

اسکرین پیامهاشون ودارم

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/11/30

|

19:08