من بی مناسبت نمیرم خونشون. تلفنم اصلا نمیزنم.
اما همسرم هر وقت بخواد میره و روزی چند بار تلفن میزنه.
ادمای بدی نیستن اما چندین بار رفتم حالت نصیحت اینا داشتن خوشم نیومد و اینکه خیلی خبررسانی میکنن بین بچه هاشون.مثلا یه قابلمه بخریم هر سه تا بچشون و دامادا و عروسا میفهمن. هر صبح و شب یه دور کامل خط تلفن راه میندازن اخبار همدیگه رو میدن.
. تو نزدیک ۴۰ سالگی حوصله ندارم زیر ذره بین باشم.دوست دارم ازاد باشم
من به این نتیجه رسیدم که خانواده همسرم هر چقدر هم خوب باشن ته ته تهش اندازه فامیل درجه 4 و 5 خود آدم باید باهاشون رفتار کرد
من همسرم اصلا اهل رفت و امد و اینا نیست کلا نه زنگ میزنه نه میره
من همش زنگ میزدم حالشونو میپرسیدم نگرانشون بودم و کاراشونو میکردم
خودم هم زنگ میدزم که میایم خونتون
خیلی اذیتنم کردن ولی چون خودم تک فرزندم و پدر و مادرم فوت شدن خیلی سی میکردم که رابطه مو باهاشون حفظ کنم
اهل جواب دادن هم نیستم قهر هم نمی کنم ولی نه میرم نه زنگ میزنم اینطوری قطع رابطه میشه بعد اونا ظروع میکنن به همسرم زنگ زدن و اینا
تا الان همسرم تنها نرفته خونشون
سر یه موضوعی من خیلی ماراحت شدم و دیگه تماس نگرفتم دوبار هم امدن خونمون خوردن و ریختن و رفتن نه کمک کردن نه باهام حرف زدن
منم به همسرم گفتم این بار زنگ زدن خواستن بیان بگو رستوران سرکوچه است
تا اینکه همسرم هم خیلی ازشون دلگیر شد سر همون موضوع و گفت دیگه زنگ بزنن جواب نمیدم
دیگه اینطوری قطع رابطه شده کلا یه ماهی میشه کامل قطع ارتباطیم
ولی من این مدل رو هم نمی پسندم اما گفتم این بار دیگه کوتاه نمیام که ببخشم همش میگفتم بزرگترن احترامشون واجبه و.....
