خانما امروز قرار بود من برم خونه مادرم خواهر شوهر مادرم(عمه من نیست) هم گفته بود امروز میاد اونجا من باهاشون مشکلی ندارم شوهرم دوسشون نداره .شب به شوهرم گفتم فردا نریم فلانی اینا میاد اونجا گفت به درک به ....که میان باید بریم منم میام محل سگ نمیدم بهشون منم گفتم نه نمیرم پس گفت رو حرف من حرف میزنی یه دعوایی شد یع حرفایی بهم دیگه زدیم خیلی دلم پره الان نه اون اهمیت میده نه من ولی من دلم آشتی میخاد نهار پخته بودم نخور هیچی نخورد اینقد دلم گرفته😭😭😭😭