بچهها من اولین باره دارم ریز مشکلات زندگی مو اینجا میگم دیگه واقعا درمونده شدم
شوهرم خیلی خیلی آدم مغرور و خودخواهیه دوسه شب پیش باشگاه بود منم غذا گذاشته بودم پسرم همش میگفت گشنمه منم بهش زنگ زدم رد تماس داد بلافاصله بعد از رد تماسش داداشم بهم زنگ زد همزمان شوهرمم اومد پشت خطم من تماس شو وصل کردم پرسیدم کی میایی گفت نزدیکم دارم میام چطور گفتم بچه ها گرسنه ان منتظر تیم گفت خب به بچهها غذا بده گفتم چرا خب مگه نگفتی نزدیکم منتظرت میمونیم یهو عصبی شد گفت دیر یا زود چه فرقی داره میام دیگه بعدم قطع کرد اومد خونه اصلا حرف نزد شام خورد رفت تو اتاق رفتم دنبالش برگشت گفت نزدیکم نیایید نه تو نه بچهها حوصله تونو ندارم و قهر کرد منم اومدم با بچه ها خونه پدرم بهم تهمت بست که معلوم نیست میخواستی کجا بری و با کی حرف میزدی که آمار دیر و زود اومدن منو میگرفتی!!!!!
فرداش هم پیام داد من میرم ماموریت منم زنگ نزدم امروز بهش پیام دادم که خیلی خودخواهی و دو روزه ولمون کردی و رفتی و بهم تهمت زدی طلبکار هم هستی جواب داد بهم پیام نده چند روز دیگه میام دنبال بچههام داغ دیدن شونو به دلت میذارم و فلان...
نمیدونم حس میکنم دیگه اصلا دوسش ندارم از اذیتاش خسته شدم
اینم بگم مهریه مو داده قبلا وقتی خوب بودیم باهم میگفت حقته باید بدم تو بهترین جای شهر خونه به اسم مه جای مهریه ام
مامان و بابام هم نیستن رفتن کربلا