وااای نگو من هفته اخر بارداریم شبا کلا مثل جغد بیدارم
من شوهرم نیست شیفته من تنهام حقیقتاً سر شبم یه دو ساعت خوابیدم الان دیگه اصلاً خوابم نمیاد ریختم همه بلورا و ظرف‌های پذیراییمو شستم گذاشتم آبش بره خشک بشه که جمع کنم توی بوفه یه جورایی از بی‌حوصلگی دارم خونه تکونی میکنم
نه من خیلی دختر قانعی بودم و بعضی شرایط هم نبود چون وضع مالی پدرشوهرم خیلی ضعیف بود.
تو اسنپ هست
مثلا عروسی نداشتم چون کرونا بود .خرید بازار نداشتم چون پول نداشت پدرشوهرم و شوهرم هر ماه تک تک میخرید اونم اینقد میگشتم تا ی جا پیدا کنم ارزونتر بدن(درحالیکه شهرما رسم هست میان دنبال عروس خرید بازار مفصل میبرنش)
حلقه و سرویسم هیچ کس نبرد خودم تکی رفتم پسنیدم و اخر خرید شوهرم.
حتی زایمان کردم ی مهمونی نگرفتن برام
حتی ببخشین شب زفافمم داغون بود از بس شوهرم هول بود تو عقد رابطه داشت .
کاش برگردم عقب دوباره همه چی رو ی کم با اداب انجام بدم اصن انگار ن انگار ک من عروس بودم. انگار ازدواج دومم بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
