ی سال دوست بودیم بعد قرار شد ب خانواده ها بگیم .. مادرش مخالفت کرد فکر کرده بود پسرش ی عتیقه ایه ک با ازدواج با من حیف میشه .اونم گفت آره مادرم راست میگه من فوق دارم شاید دکترا هم بگیرم تو لیسانس داری .. ی سال دیگه دوست باشیم اگر خواستم ازدواج میکنیم منم گفتم برو ب جهنم مزخرف چرت و پرت بچه ننه نادون ..دیگه هم نه پیام دادم نه زنگ زدم