که همیشه حسرتش به دلتون موند؟ خودم بچگی یه عالمه اسباب بازی داشتم اما چون خونمون کوچیک بود هیچوقت اتاق نداشتم بچینم🫠یا نتونستم هیچوقت دوستامو دعوت کنم
هــــی💔😭
باز خوبه اسباب بازی داشتی من یه عروسک کوچیکم واسم نخریدن
و حسرت یه اتاق خواب شخصی و مسافرت
بخاطر تصادفم نتونستم برم سرکار
چون زود پاهام خسته میشه نمیتونم بیمارستان کار کنم
هیچوقت موهامو بلند نکردم
تولد دوستام نرفتم
نرقصیدم
با دوستام بیرون نرفتم
به معنای واقعی هیچ غلطی نکردم همه شده حسرت
من از پدرمادرم خیلی ضربه خوردم، اتاق نداشتن کوچکترینشه، ترجیح میدم بهش فک نکنم
من همیشه از ترس اینکه حتی دوستام بیان جلوی در خونه،وحشت داشتم به خاطر همین میان بر میزدم که تعقیبم نکنن،همیشه خدا خونه پر جمعیت و کثیف و دعوا بود
من حسرت عروسکای توروهم داشتم اتاق پیشکش
اتاق.. و خیلی چیزای دیگه که گفتن نداره.. گذشت.. دنیا به حسرتات کاری نداره:/
حسرت همین الان دارم که خونم دو خواب نیست برای بچه هام اتاق خواب درس کنم اسباب بازی بچینم برای خودم شوهرم ی آرامش موقع رابطه کاش منم ی خونه بزرگ داشتم
من اول از خانواده بعد از فامیل خیلی ضربه خوردم خیلیییی...
گفتنش بیشتر ناراحتم میکنه
حسرت خانواده صمیمی و دلسوز…
حسرت اینکه نتونستم مامانم رو ببرم مسافرت
نمیدونم چرا چیزایی ک نداشتم اصلا یادم نیست.شاید چون همیشه کار کردمو هرچی دوس داشتم بدون دخالت کسی خریدم و از بچگی استقلال رو تجربه کردم.ولی حسرتپ اینه که چرااااا ازدواج کردم کاااش چرخ روزگار بکامم میچرخید تا بخاطر ایندم مجبور نشم ازدواج کنم.کاش مجرد میموندم و همونجور کار میکردم کاش بد شانسی تو شغلم بوجود نمیومد هعیییی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
