دراصل مامانتم نبایدبره.ابنجوری خودش بی ارزش میشه
هیچکدومتون نرید
خاله ام
چون به بقیه خاله هام زنگ زده اونها گفتن ما عقد نمی یایم
مامانم گفت ما هم شاید نیاییم چون دختر ام میخواد بره دانشگاه پسر ام هم نیست بعد شروع کرد به گریه کردن و گفت اصلا بچه هات مهم نیست و... به این خاطر بقیه خاله هام گفتن نمی‌آییم چون یک ماه به همه میگفت من هیچ کس را دعوت نمیکنم انتظار نداشته باشید و... خب هیچ کس هم آماده نیست
مامانت هم نباید بره
ناراحتی نداره
وقتی از هم خوشتون نمیاد چه کاریه که بخواهید برید عروسی و یا ناراحت بشید!
ناراحت که میشدم ولی خب بیخیال میشدم زیاد بهش فکر نمیکردم آخه تو زندگی و دل طرف مقابلم نیستم که ولش کن ارزش نداره غصه بخوری
خب اخه وایسا مراسم های شما اومدن؟
اگه نه که اوکیه و شما هم باید احترام بزارین اما اگه اومدن خوب نیست این حرکتشون
بهتر یه کادو کمتر بدید
بابا بخدا انقدر گرونیه بیچاره فامیل میترسن یه مراسم داشته باشن
اما خالت اشتباهش اینه که مثل آدم توی فامیل نمیگه نمیخوام مراسم بگیرم چون خرجش زیاده
مامان من بودم نمیرفت خودشم
ناراحتی نداره نذار مامانت هم بره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
