سلام دوستان یه سوال دارم، من با یه اقایی که پرستاره قصدمون ازدواجه در مرحله اشنایی هستیم حس میکنم از لحاظ خانوادگی فرهنگشون با ما متفاوته یه نمونه اینکه امروز بهم میگه دختردابیم ازمایش بارداری داد منفی بود بهم نشون داد ولی نمیدونم چرا پریودش عقب افتاده بهش گفتم بره زنان😐 میگم چرا باید بیاد به تو اینو بگه اخه؟؟؟
براش عجیبه که اهمیت میدم ...
ایا من حساسیت نابجا دارم؟ بعد اگر اینطوره نتونم خودمو تغییر بدم انقدری مهم هست که باهاش ادامه ندم؟ چون کلا سبک زندگیشون اینه
شعلشون ایجاب میکنه اگ اذیت میشید تمام کنید
طرف پرستاره اینقدر از این چیزا میبینه و می‌شنوه که خیلی عادیه
شما اگر نمیتونی کنار بیای بیخیال شو
من باشم قبول نمیکنم ادامه نمیدم چون وقتی الان حساسی اگه تو زندگی مشترکبرات پیش بیاد کلی دردسر بزرگ داره از لحاظ روحی آسیب میبینی ...همینجا تمومش کن حساسیتتم نابجا نیست دختر داییش خودش نمیدونه باید بره دکتر زنان ایشون باید بگن؟پرستاره مشاور خانواده که نیست
چون شغلش و اطلاعاتشو داره ازش کمک و مشاوره گرفته
طبیعیه ولی ناراحتی کنلر نمیایی بهش دیگه فکر نکن
منم که خیلی مذهبی نیستم این موضوع برام مهمه ینی چی اومده چیزای ریز زنونه رو به این گفته. ببین اختلاف فرهنگی بعدها خیییلی اذیتت میکنه من خودم این مشکلو دارم و واقعا اذیت میشم
اخه خیلی دوسش دارم 😔 شما که تجربشو داری بگو چی کنم؟؟؟
بعد فقط این هم نیست مثلا یه دختر خاله داره شهر دیگه درس میخونم یکی دوبار گذرش به اون شهر خورد رفت دنبالش بردش چرخوند تلفنی هم که حرف میزنه باهاشون قربون صدقه میره (فدات شم و این حرفا) بهشم که میگم نمیتونم تحمل کنم تعجب میکنه میگه چرا بدبینی؟ ولی بعدش میگه باشه دیگه ناراحتت نمیکنم... میدونی الان باهام راه میاد قبول میکنه احساسمو اما من ترسم از اینه تو زندگی مشترک دیگه بگه همینه که هست فرهنگ من اینه... 😔
تجربه بهم ثابت کرده آدما رو که نمیشه عوض کرد البته نه اینکه اون نخواد عوض بشه هاا نمیتونه.... چون اینجوری بزرگ شده... من به شخصه اذیت میشم بهشم گفتم گفت باشه دیگه تکرار نمیکنم ولی میدونم که تکرار میشه بازم و من اذیت میشم... هیچی ببین دوست داشتنت میچربه به اذیت شدنت!؟؟
