مامانا بیاین از چیزا یی ک بچه هاتون تو رنج یه سال تا دوسال خوردن و دردسرایی ک ایجاد کردن بگین لطفا

عزیزم منم همینم خدا به بچه ات سلامتی بده 

دختر من اوتیسم داشت و هنوزم درگیرم 

ببین رو مزه ی غذا ها حساس بود الانم میوه فقط سیب موز هندونه

  تو خونه ما جارو برقی، ماشی لباسشویی، حمام مساوی با مرگ بود از بس جیغ میزد 

یه قطره دارو نخورد تا چهارسالگی، اگر نظم وسیله ای به هم میریخت دنیا را هوار میکرد رو سر من و شوهرم 

همه چیز وسط خونه و من فقط جمع میکردم یه وضعی داشتیم.... 

یه بار تو حمام اب پرید گلوش از ترسش داشت خفه میشد منم زبونم بند اومده بود نمیتونستم کمک بخوام خیلی بد بود 

اره خداروشکر....من جای اینکه فکر نجاتش باشم دادوگریه وچسبیده بودم به ضریح!  

الهی سلامت باشید

به مروردیگه فهمیدم گاهی ثانیه ها هم مهمن وسریع دست به کار بشم.

یکبارم ۷ ماهه بود وتو روروئک یک ق چ بهش گوشت کوبیده آبگوشت دادم .چسبید سقف دهنش وبلد نبود نفس بکشه و....بازم دویدم سمت همسرم .وایشون با انگشت درش آورد..

یکسری چهل روزش بود شیرش داده بودم مامانم اومد گفت باز بده منم دادم تا گذاشتم زمین شیر از بینیش زد بیرون ...من از ترس ولش کردم دویدم سمت مادرم تو محوطه که داشت برمی‌گشت خونشون و صداش کردم ......اصلا دلدار نبودم 😔 چرا اینجوری بودم .😶

من پسرم داشت با پلاستیک و بادکنک بازی میکرد پاش سر خورد روی پلاستیک سرش خورد به لبه شوفاژ خون اومد ..حالا شوهرمم زر زر میکرد که زنگ میزنم صد وده تو از عمد سر بچه رو زدی به شوفاژ 

دختر من نفتالین خورده بود به من نگفته بود ،نصفه شب دیدم بالا اورد تو رختخواب ،بعدش صبح گفتم مامانی دیشب بالا اوردی چرا اخه مگه تهوع داشتی ؟؟گفت نه مامانی نقل عروسی خوردم ،گفتم از کجا اوردی ما که نقل نداریم دخترم ،دستمو کشید برد اتاق ،(من چمدونمو باز کرده بودم توی اون نفتالین گذاشته بودم که پارچه هام خراب نشن )گفت از اینا دیگه ،وای دنیا رو سرم خراب شد ،ولی شکر خدا حالش خوب بود،

یه بارم سطل خونه سازی رو دو گذاشته بود رو سرش دستشو بزور کشونده بود و انداخته بود زیر گلوش ،یهو دیدم صدای خر خرش میاد دویدم اتاق فقط خدا میدونه اون دسته رو چجوری از گردنش خلاص کردم هنوز خودمم واسم سواله اون لحظه چی کردم 😭