بچه ها من و کسی ک عاشقشم چهارساله باهمیم
ولی خانوادم هیچ جوره رضایت نمیدن سر یه سری سوتفاهما
دلایل منطقی هم ندارن میگن خونه نداره، اخه کی تو این دورزمونه با سی سال سن خونه داره اخع😭سر لج افتادن
من دیوونشم. جونمو براش میدم، اونم دوستم داره
حالا چن ساله یکی از پسرای فامیل گیرداده واسه خاستگاری، موقعیت شغلیش عالی، وضعیت توپ، انسان، بااخلاق
من نمیکوبمش پسر فوق العاده خوبیه از همه نظر ولی من دوستش ندارم من دلم جای دیگ گیره
برادرزاده بابامه حالا مامانم گیرداده دوروز باهاش حرف بزن شاید راضی شدی اگرنخواستی خودت بهش بگو ک ول کنه ولی حداقل این بهونه رو بیاری ک به هم نخوردید پیگیر نباشه
شمارمو داده بهش😭😭😭😭(هیچوقت اجبارم نمیکنن ولی این فشارشون اذیتم میکنه)
چیکارکنم؟ من جونم داره درمیاد ازاینک بخوام با یه ادم دیگ حرف بزنم حتی یکساعت چ برسه چن روز مدارا کنم بعد ولش کنم
حالت تهوع بهم دست میده نسبت به خودم
چون من هی مقاومت کردم دربرابر حرف زدن بدتر پیگیر شد فکرکرد دارم نازمیکنم
دارم گریه میکنم و تاپیک میزنم لطفا درک کنید
این کارمن خیانته؟ اینک یه هفته تظاهرکنم و بعد بگم به هم نمیخوریم خیانته؟ 😭همش میترسم بفهمه یا خودم تحمل نکنم و بگم بهش