سه تا بچه دارم شوهرم خیلی عصبیه. ولی خیلیم مهربونه زندگیمون خیلی عاشقانست همدیگرو خیلی دوست داریم. البته که خون دلها داشتیم انقدر بی پولی کشیدیم سختی کشیدیم قهر ها داشتیم انقدر از هم خسته شدیم دعوا کردیم تا الان ۱۵ ساله ازدواج کردیم خسته شدم شوهرم خیلی رو وسایل حساسه تا یچیز میشکنه یا خراب میشه مکافات داریم در این حد نها نمیدونم حالا که این اینطوریه چرا همچی تو خونه ما میشکنه مخصوصا به دست پسرم. دیشب داشتن با خواهرش تو خونه بدو بدو میکردن خوردن به باند. افتاد شکست. من همچیرو از دم دست جمع کردم یعنی هیچی نیست که خطر ناک باشه کم مونده بود سیم باند بکشه تلوزیون هم بیوفته تکون خورد برگشت سر جاش شوهرم باند که جمع کرد هیچ همش میگفت به شما هیچ چیز نباید داد باید همش تو نداری باشید رفتم دسشویی دوتاشون با سیم زده بود بیچاره پسرم جیش کرده بود شلوارش فرار کرده بودن تو اتاق.
طولانی شد بقیشو پست بعد میزارم
