تو روخدا خانمای با تجربه به دادم برسن

اگر خودت نخوای فراموش بشه راهنمایی های ما شاید بهت کمکی نکنه 

خواستگارتو بگو بیاد یه مدت اشنا شو ولی دیدی هنوز درگیر قبلی هستی رد کن

به نظرم خواستگارتو رد کن ، نه برای خواستگار قبلیت برای اینکه به خودت زمان بدی و بتونی با این موضوع کنار بیایی 

نمیدونم خانوادت چرا مخالفت کردن اما اگر هم ازدواج میکردی زندیگتو جهنم میکردن اینو مطمئن باش ، الان فقط باید به روحت استراحت بدی همین 

عزیزم اگه فک میکنی از یادت میره در اشتباهی ولی از من میشنوی به حرف خونواده ات گوش کن ۸ سال پیش همین اتفاقا سر من اومد الآن میبینم خونواده ام راس میگفتن به دردم نمی‌خورد ولی هنوزم که هنوزه دوسش دارم😞

ولی گاها صلاحمون اینه که بهش فکر نکنیم

بگو اونو نمیخوام ، الانم نمیخوام ازدواج کنم ، نهایتش خیلی اذیتت کردن تو دیدار خصوصی به خواستگارت بگو ، بگو دوست ندارم ازدواج کنم خودش دیگه میزاره میره 

بالاخره تو تمام ازدواجا معرف اشناست با اون خانواده که پا پیش میزاره برای ازدواج ، خوب پسر دوست مامانت باشه اگه واقعا نمیخوایی ازدواج کنی قاطع بهش بگو نمیخوام اون بنده خدا میخواد یه زندگی تشکیل بده خبر نداره از این حرفا که ، به خاطر خانوادت ازدواج نکن هر وقت امادگی ازدواج داشتی اونموقع ازدواج کن 

حالتو میفهمم عزیزم ولی بعضی وقتا خود خانواده دو دستی بچه هاشونو میندازن تو چاه بعدم میگن به صلاحش بود!

خانوادت نمیخوان یه عمر با اون زندگی کنن که ، شما باید ببینی ملاکهات برای ازدواج چیه؟ بشین همه حرفای دلتو روی کاغذ بنویس بعدش دوباره بخون اونوقت ذهنت بیشتر متمرکز میشه که چی میخوایی یه جرقه کوچیک هم کافیه که از سردر گمی درت بیاره ، یه وقتایی با نوشتن یاد چیزایی میوفتیم که به کلی از یادمون رفته بود ، توی کاغذم اهدافتو بنویس مطمئنا نتیجه بهتری میگیری ، به خانوادت بگو زمان میخوایی برای فکر کردن حداقل اینجوری برای زمان بیشتری میخری که بتونی افکارتو جمع کنی و یک تصمیم درست بگیری